Tuesday, January 5, 2010

بازی کلمات

دریا : از بیرون دوستش دارم و دریا تو شب منو به وحشت می اندازه
قهوه : بسیار چیزه بدیه و من اصلا نمی خورم مگه واسه فال قهوه
غرور : چیزی که تو این مملکت لگد مال می شه میریزنش تو چاه توالت روش سیفون می کشن
مدرسه : دوست داشتم تو یه کشور آزاد فقط یک هفته مدرسه رفتن رو تجربه کنم
دفتر مدیر : جایی که باید حرف مفت یه زن چادریه چاقه احمق رو بشنوی و خفه باشی . بد می گن این همه خشم فروخورده از کجا می یاد ... از دفتر مدیر
آبگوشت : خب من گیاه خوارم ... پس اه
قرمه سبزی : بدون گوشتش رو می پزم و لذتش رو می برم
ریاضی : منو یاد بابام می اندازه هر جمعه متوسط سه ساعت باهام ریاضی کار می کرد و من هیچ وقت تو این درس مشکل نداشتم
آهنگ : نو کامنت
ماه رمضون : عجب حاله توپیه لحظه ی افطار حتی اگه روزه نگیری و نماز نخونی
استخر : دوستش دارم
روزنامه : روزنامه ای که ارزش خوندن داشته باشه نمی بینم
کودکی : آخی .. نازی
قزوین : هی هی هی هی هی هی هی
دروغ : دروغگو دروغگو .... درصدت کو؟
لیسانس : معادل سیکل
فوتبال : یک مرحوم
پرواز : در خواب پرواز بر آسمانها
اشک : جلا می ده دلو
ازدواج : بهترین اتفاق زندگیم
وبلاگ : ویولت
شب : آرامش سکوت
زندگی : نو کامنت
عشق : شوهرم
هلو : خوردنش سخته
تحصیل : دوست دارم ادامه بدم ولی نه تو ایران
خارج : وطن آینده ی من
خواب : حد اقل نه ساعت در شبانه روز
اینترنت : با اینترنت من می تونم یک ماه تو یه جزیره زندگی کنم
سال 88 : گند
کلم پلو : دوست دارم
کتاب : جز خرید های ماهانه ی من

2 comments:

  1. This comment has been removed by a blog administrator.

    ReplyDelete
  2. ای بابا خصوصی کن این ناموس ما رو !!!!

    ReplyDelete