Monday, April 19, 2010

تا حالا به لغت پاپوش فکر کردین ... تا حالا کسی واستون پاپوش دوخته ؟ تا حالا کسی عشقتون رو جلوی چشمتون دستبند زده ببره؟ تا حالا کسی که باهاش بزرگ شدین که فقط فامیل نبوده و فکر می کردین دوستتون بوده پاوش دوخته براتون که هم یه پولی تیغ بزنه هم یه جوری دردسر درست کنه که با تایم مصاحبه کاناداون جور بشه و از رفتن بیفتین ؟


این هفته برای من اتفاق افتاد کاملا گیج و منگم از این همه پدر سوختگی...اگه تو همون روزه سخت دوست صمیمیه مامانم به دادم نمی رسید قطعا از آدمیزاد به طور کامل می بریدم بس که نامردی دیدم ... دونه دونه ی این گره ها رو باز می کنم ولی تو می خوای چی کارکنی ؟ هان ! مگه نمی دونی که چاه نکن بهره کسی اول خودت دوم کسی

Sunday, April 11, 2010

خیلی نگرانم ... اما از جام نمی تونم تکون بخورم... غیر از نگرانی از بابت مصاحبه خیلی مسائلی هست که نمی خوام بنویسم ... چیزی که دل گرمم می کنه صدای خروپف توه که تو تخت خواب خوابیدی . با تو همه ی دنیا رو می خوام ... بی تو هیچی نمی خوام حتی خودمو
دوستت دارم
تاریخ مصاحبه ی کانادا اومد. 8 ژوئن
تاریخ مصاحبه ی کانادا اومد. 8 ژوئن