Thursday, July 1, 2010

چمدونارو گذاشتم وسط خونه دارم کم کم تصمیم می گیرم چی رو بفروشم چی رو ببرم چی رو بزارم خونه ی مامانم تا بعدا بیاره واصم و چیا رو بدم خیریه ... از کفش و کیفام نمی تونم بگذرم دلم نمی یاد لباس هام هم کمو بیش همینطور ... وسایل خونه رو فکر کنم راحت تر بتونم بزارم واسه فروش... اگر چه هنوز واسه مصاحبه نرفتم ولی همه چیز با احتمال نود و نه درصد بدون مشکل می ره جلو... با این فرض من باید شروع کنم به جلو انداختن کارام ... یه نگرانیه بزرگم سگام هستن که باید بعد از خودم بفرستمشون ... هر چی تو اینترنت می گردم اطلاعات درست درمون از کسانی که سگاشون رو از ابران برده باشن پیدا نمی کنم ...خلاصه اینکه وضعیته عجیبی هست.. هم زمان برای اون کاری که باید برم در آمریکا انجام بدم دوره می بینم که خب سه چهار روز از وقتم رو می گیره ... این دوشنبه معلوم می شه وقت سفارت کیه و من تا کی ایران هستم .. برای مصاحبه که بریم ترکیه دیگه می مونیم اونجا تا ویزامون حاضر بشه ولی سگهام می مونن اینجا و دوست شوشو پیششون می مونه تا ما برسیم آمریکا و بفرستدشون اونجا... فقط توجه کنید که من چقدر سوژه دارم واسه اینکه فکرم مشغول باشه تازه یه سری مسائل قانونی هم هست که به دلایلی نمی تونم بازشون کنم که خوب بله اونها رو هم وکیل پیگیری می کنه ...

No comments:

Post a Comment