مامانم وقتی منو که شیر خواره بودم می شست گریه می کرد چون تو خونه آب گرم نبودو مجبور بود منو با آب سرد بشوره...
مامانم وقتی برای من شیر خشک پیدا میکرد دنیا رو بهش داده بودن چون اون روزا شیر خشک نبود آخه جنگ بود...
وقتی من مدرسه می رفتم شب قبل از روز اول مهر دفترچه های کاهی رو جلد می کردم و ذوق می کردم...
بابام مردی بد دهن بود دست بزن داشت ... بد مست بود و قدره یه گاو از حس و احساسات زنانه ی مادرم نمی فهمید.... بابام استاد دانشگاه بود و از مدیر کل های یک ارگان دولتی... تو مهمونی ها گرم کن مجلس بود
پدر مادرم هم استاد دانشگاه بود ... نویسنده بود مترجم بود فلسفه و ادبیات خونده بود ... همین پدر روشنفکر بود که مامانم از ترسش جرات طلاق گرفتن از بابای عوضیمو نداشت.بچه که بودم می خواستم برم آمریکا فکر کنم 15 سالم بود که این آرزوم بود و مامانم می گفت باید لیسانس بگیری و بعد بری... تا با شوهرم آشنا نشدم زندگیه خوبی نداشتم از نظر روانی کاملا به هم ریخته بودم بد بین شکاک پرخاشگر ... اما شوهرم معجزه کرد عشقش معجزه کرد همه ی داد و هوار های منو تحمل کرد تمام دردهام تموم شد. با صبوریش و عشقش نفرت رو از دلم برد .. اما خب وقتی خوبیهای این مرد رو دیدم انگار بدی هایی که بابام کرده بود برام غیر قابل تحمل تر شد دیگه با هیچ منطقی نتونستم برای خودم کاراشو توجیه کنم ... حالا دیگه با بابام حرف نمی زنم ... این حقه منه و کسی نمی تونه از من ایراد بگیره .. بابا پدر بودن امتیازی بود که تو از خودت گرفتی...
مادر عزیزم می تونم 20 سالگیت رو تصورکنم که تمام اتاقت پر بود از پوستر های بهروز وثوقی و شعرهای فروغ می خوندی و با دوستهات خوش می گذروندی ..طفلکیه من نمی دونستی که سال بعدش با یه عوضی ازدواج می کنی که 18 سال باید کنارش باشی... این روزها که ازت می پرسم چه جوری تحمل کردی اون موجود رو ... می گی من خودمو یه مبارز می دیدم که به خاطره بچه هاش مقاومت می کنه... چه طوری با یه آدمی که ذره ای متوجه حساسیت های زنانت نبود و شب قبلش کتک زده بودت و با دهنی که بوی الکل میداد هم خوابه می شدی ؟؟؟؟؟
ما مردم بدی هستیم فرهنگ خیلی بد داریم ... اون تدنی که ازش دم می زنیم وجود خارجی نداره ما فقط معمارهای خوبی داشتیک که ساختمان های خوشگل بسازن که ما تو قرن 21 بگین این ساختمان ها رو ببینین ما متمدن بودیم ... نه ما متمدن نیستم .... ما توی عیدهامون خون می ریزیم ... ما بچه هامون رو بی اعتماد به نفس و تو سری خور بار می یاریم.. مادر حق زنهامون جفا می کنیم ... سالهای سال باید بگذره تا این فرهنگ درست بشه ... نسلها باید بگذره نسلهای زیاد................................................................
No comments:
Post a Comment